سلام به همگی من مدتی قبل یه اشتباه بزرگ کردم و با پسری دوست شدم،میدونم خیلی کار اشتباهی بود و امیدوارم خدا منو ببخشه. خودم ادم بسیار معتقدی هستم چادری هستم ولی نمیدونم چرا این کار کردم.البته اون پسر هم از خانواده ای اصیل و متدین و خودشم بسیار مذهبی بود.جفتمون اشتباه کردیم و بعد از مدتی بخاطر گناه بودن این رابطه تصمیم گرفتیم از هم جدا شیم.من خودم روزهای اخر دوستیمون سر نماز از خدا میخاستم ک منو ببخشه و این رابطه رو یه جوری از طرف اون تموم کنه منم عهد بستم ک دیگه چنین گناهی نکنم و خدا هم ستارالعیوبم باشه و گناهم فاش نکنه.و چند روز بعد از این دعاها خدا دقیقا همونجوری که خاستم با همون دلایل رابطمونو تموم کرد.بعد از اون هم خیلی درخاست بخشش کردم. حالا سوالم اینه خدا گناه منو میپوشونه؟؟ همش میترسم ازدواج کنم و این قضیه یه جوری لو بره.. ب نظرتون ب کسی ک قراره باهاش ازدواج کنم بگم؟اقایون اگه همسر ایندتون چنین چیزی بگه واکنشتون چیه؟؟در ضمن این رابطه فقط در حد پیامک و تلفن بود ببخشید طولانی شد
حالا ایناش به کنار خودش گفته در صورتی میام که یک خونه بگیریم و تو بیای بامن زندگی کنی(ازدواج موقت)!!!!!!من قبول نکردم چون قبل از آشنایی بامن دوست دختر فراوون!!!!!داشته و الان به قول خودش آدم شده.از طرفی میگه شاید شرایط ازدواجمون هیچوقت جور نشه فکر اینجاشم بکن و این یعنی کشششک!
نمیدونم باید چکارکنم چون از طرفی این مدت خواستگارمناسبی نداشتم و میترسم ایشونو از دست بدم ازطرفی داشته باشم هم تاتکلیفم معلوم نشه ازدواج نمیکنم.بهم میگه تو فقط منو واسه ازدواج میخوای و اگه واقعادوسم داری اینکارو میکنی منم گگفتم من قربانی هوسبازیات نمیشم.الان ۱۰ روزه قهریم/هم لجبازه هم خودخواه هم مغرور.اخلاقشم که زیر صفر!!!!(نمیدونم عاشق چی این آدم شدم!)
آیا کنارش بمونم و کاراشو تایید کنم؟واقعا نمیدونم اگه به خواستش تن بدو بامن ازدواج میکنه یانه؟البته ذاتش پاکه و آدم نامردی نیست اما میترسم ازین زمونه. واین که دیگه ممثه قبل از آینده حرف نمیزنه.میخواد از همه چیزم بگذرو اما خودش هیچ اقدامی نکنه.لطفا راهنماییم کنید.ممنون
اگرم نگرانی تون از این نظره که شناخت کافی نسبت به دخترها و روحیات زنانه ندارید، تواین زمینه خوندن کتابهای روانشناسی که درباره تفاوت های روحیات زنها و مردها نوشته شده و همچنین داشتن ارتباط اجتماعی بالا میتونه مشکل تون رو حل کنه و تاحد زیادی کمک تون کنه
درمورد زندگی بدون عشق هم موافقم که بی روح و بی رنگه به قولی: زندگی بدون عشق مثل چایی بدون قنده، تلخ باید نوشید:-)
ولی خب عشقی که آلوده به دوستی و روابط عاطفی خارج از چارچوب باشه، چه ارزشی داره؟!!!! همه انسانها احتیاج دارن که کسی رو عاشقانه دوست داشته باشن و همچنین توسط تون شخص دوست داشته بشن ، عشق بدن و عشق دریافت کنن. ، ولی همچنین رابطه ای تنها درقالب ازدواج هست که ارزش داره و زیباست وگرنه جز سراب چیزی نیست
شماهم دنبال یه فرد مناسب و.مطابق معیارهاتون برای ازدواج باشید ، نگران شناخت هم نباشید چون تو مراحل خواستگآری تحت نظر خانواده ها و نامزدی، فرصت کافی برای آشنایی دارید و نیازی به دوستی قبل از ازدواج و تحمل آسیبهای اون نیست
امیدوارم هرچه زودتر یه عشق واقعی و پاک رو تجربه کنید موفق باشی که تو دانشگاه با حلقه اومد اون دختر تا حلقه رو دید رنگش سرخ شد و خیلی ناراحت و کلاسو ترک کرد و تا چند جلسه کلاسارو نمیاومد یا اگر می اومد دیر میاومد و زود میرفتهمه اینها رو اولا اینکه وقتی حرف میزنی یه مقدار متوجه باش چی میگی بخصوص که اینجا مینویسی بعدش میتونی یه دور بخونی ببینی چی نوشتی! یعنیبا این خصوصیاتی که گفتید:غرور،لج باز،بد اخلاق،شغل نا معین،پیشنهاد ازدواج موقت،طولانی کردن خواستگاری و عقد ،به نظر می رسه فرد مناسبی اصلا نیست، و چه بسا پس از ازدواج مشکلات غیر قابل تحمل و متعددی پیش بیاد و یا منجر به جدایی وطلاق گردد.
شما خواهر محترم به خدا توکل کنید،سعی کنید با فردی که حداقل هم فرهنگ،با ایمان،و صادق واهل زندگی،و اهل منطق و مناسب سن شماست ازدواج کنید،صبور باشید و با عجله کردن خود را دچار اشتباه جبران ناپذیر نکنید.مسلما امکان خواستگاری برای یک خانم دوشیزه (که سابقه ازدواج موقت نداشته) بیشتر فراهم است تا...
آرزوی سلامتی و موفقیت داریم.رابطه دارید و به امید اینکه با او ازدواج کنید این رابطه را حفظ کردهاید، باید عرض کنم که سخت در اشتباهید؛ زیرا ازیک طرف فردمذکور قصد ازدواج با شما را(به هردلیلی) ندارد و از طرفی از آنجایی که در متاسفانه یکسری اتفاقات پی در پی تلخ باعث شد ، رفتاری داشته باشم که اطرافیانم فکر می کنن من فعلا شرایط روحی مناسبی برای ازدواج دوباره ندارم، البته خودم هم به این نتیجه رسیدم که با هیچ مردی خوشبخت نیستم ، اما فکر می کنم با ازدواج ,هرچند مصلحتی و بدون عشق به آرامخانم ها با زیاد خواستگاری رفتن پسرها مشکل ندارن اتفاقا هم به نفع پسرها هست هم به نفع دخترها هر چه تعداد خواستگاریها بیشتر بشه تجربه دو طرف بالا میره به شرطی که دو طرف پر توقع نشن.
بالاخره قراره دو نفر همدیگرو بپسندن و یه عمر زندگی کنن ولی با خواستگاریهایی که خانواده پسرها دنبال منافع هستن ببینن دختره شاغل هست و باباش چیکارست و خونشون چند متره و مال خودشونه و فرششون چیه و... کاملا مخالفم به نظرم اصلا همچین خانواده هایی رو نباید راه داد و باید تحریمشون کرد.
برعکسشم خانواده دخترهایی که واسه پسرها نقشه میکشن. اقدام می کنه، اینبار در صورت مطرح شدن می خوام باب صحبت رو باز کنم و شرایطم رو بگم( شرایطی برای تضمین شدن استقلال و داشتن امنیت بیشترم در زندگی)چون بهم بدهکار هست برای همین خوب باهام راه میاد، چقدر هم بده که بعضی از مردها تا زمانی که به همسرشون بدهکار نباشن و پای حق و حقوق به میون نیاد، قدر دان همسرانشون نیستن..... هر چی می گذره می بینم هیچکس رو پیدا نمی کنم که واقعا دوستم داشته باشه ،درکم کنه و باهام راه بیاد الا ایشون که مجبوره چنین باشه... !!وسی بگیرید و این کار ثمرات مادی و معنوی فراوانی دارد. مثل: احترام به بزرگترها، قناعت، پیروی از له ایشون قبل این رابطه بمن گفتن و همینطور که توضیح دادم از طرق مختلف سعی کردم واقعیت و بفهمم و تا حد خیلی زیادی فهمیدم.ایشان اصلا اون شخصیت که شما میگی و با چند نفرو نداشته و ندارن و لی این قضیه تو زندگیشون اتفاق افتاده و منکرشم نمیشه شد. میخوام بدونم چرا سابق؟ دلیل جداییتون همین مسله بود؟ مشکلاتتون چی بود؟ اگه فرض کن شرایط منو با همینا که گقتم داشتی چی؟
ممنونم میشم توضیح بدی
نهایتا این که تاخیر از دواج به خاطر نداشتن خونه و مشکلات اقتصادی ناشی از ضعف ایمان هست و بس والا انسان مسلمان وخدا پرست نباید به خاطر این مسائل جابزنه .... امید وارم با امید به خدا ..تاکید میکنم امید به خدا مشکلات اقتصادیتون یکی پس از دیگری حل بشه وازدواج رو به خاطر این مشکلات به تاخبر نندازید ....برای جوانان هستند و باید در امر مهم و خطیر ازدواج دخیل و ناظر باشند.
علاقه پسر به دختر زمانی قطعیت پیدا می کند که از هم اکنون قطع ارتباط شود و رسماً برای خواستگاری و ازدواج اقدام کند و تا زمانی که به دختر وعده و وعیدِ امروز و فردا میدهد، هیچ اعتماد و اطمینانی به ایشان نیست و فقط تنها راه اثبات حقیقت، خواستگاری به همراه خانواده است.
یقیناً تنهایی پسر در شهر غریب و نیاز عاطفی و جنسی، انگیزهی ادامه ارتباط حپیشنهاد ازدواج موقت
اولا با این اوصافی که این فرد دارد و چنین پیشنهادی هم به شما داده، حرف غیر منطقی است ونباید پذیرفت،اگر شما را واقعا دوست دارد( صرفا علاقه زبانی قابل قبول نیست) چرا ازدواج دائم را مطرح نمی کند؟!!معلوم است که خیلی علاقه ای به ازدواج دائم ندارد.و بیشتر شرایط خودش را در نظر می گیرد ودنبال ارضاء نیازهای خودش هست.
همچنین اگر ازدواج موقت صورت بگیرد و بعد از آن جدایی باشد ،شانس ازدواج دائم برای شما با فرد دیگری به مراتب کمتر می شود.
ضمنا خانواده شما هم شاید تن به این موضوع ندهد(بدون اطلاع و مشورت با خانواده کاری را مرتکب نشوید،هر چند اصراربیشتر از طرف او باشد،چون صادق ترین و دلسوزترین فرد حامی شما خانواده تان هستند)
۷.سابقه ناموفق وارتباط ناسالم
فردی که سوابق موفقی در گذشته ندارد، معولا ثابت شده که آینده زندگی این فرد مثل گذشته او خواهد شد،به نظر می رسد خیلی قابل اعتماد نیست.فردی که جرات صحبت و گفتگو با انواع دختران داشته و از این گناه و معصیت ترسی نداشته،مسلما فرد مطمئن برای زندگی نیست و چه بسا هنوز هم بدون اطلاع شما، باز با افرادی دیگری در ارتباط است !!!
۸.غیر منطقین به آرامش حقیقی نیاز به ازدواج دارن و خداوند زن و مرد رو مایه آرامش همدیگه قرار داده
درمورد تحصیلات هم فقط باید کفویت تحصیلی دختر و پسر تا حدی درنظر گرفته بشه و اختلاف خیلی زیاد باهم نداشته باشن
موفق باشیدر قرآن فراوان است و مفهومش این است که خداوند انسان را جفت آفریده و از آموزه های دینی نیز استفاده میشود که راه رسیدن به کمال در دنیا و آخرت فقط جفت شدن و ازدواج است.زنی از امام باقر علیه السلام پرسید که میخواهم بدون ازدواج به کمال برسم که امام علیه السلام در جوابش فرمودند: این کار را نکن، اگر عدم ازدواج کمال و فضیلتی داشت، زهرای اطهر برای درک این فضیلت و برتری از تو شایسته تر بود[بحارالانوار، ج100، ص219.]؛ یعنی اگر عدم ازدواج برتری داشت الگوی زنان عالم که فاطمه زهرا سلام الله علیها می باشند ازدواج نمیکردند؛ در حالی که همه میدانیم در سن 8 سالگی به عقد امیر مومنان در آمدند و اهل بیت علیهم السلام الگو و اسوه برای تمام مسلمانان هستند.V عالم. این مطلب را اسلام جلوتر از روانشناسان غربی اثبات و بیان کرده ادرباره انزال زودرس این نکته را عرض کنم که طبیعی است یکی از پیامدهای خودارضایی همین انزال زود رس است که فرد دچار آن میشود. انزال زودرس معمولا در افرادى که مبتلا به خودارضایى به مدت طولانى یا به دفعات زیاد مبتلا هستند دیده مىشود، بدین معنى که با کوچکترین تحریک شهوت آلود مانند نگاه کردن به یک صحنه زننده یا شنیدن ماجراى جنسى و حتى خیال بافى و به خاطر آوردن یک خاطره جنسى دچار انزال مىشوند. این بیمارى ناشى از تحریکهاى مکرر مرکز کنترل کننده احساسات جنسى است به گونهاى که آستانه تحریک آن کاهش پیدا کرده؛ یعنى اگر در یک فرد طبیعى تحریکهاى شدید و آن هم به مدت طولانى باعث انزال شود در این گونه افراد با حداقل تحریک انزال صورت مىگیرد.از این رو چنین افرادی میبایست از هرگونه دست ورزی و تحریک کردن اندام تناسلی و قرار گرفتن در محیطهای تحریک زا اجتناب کنند؛ چرا که این دست ورزی و تحریک اندام و قرار گرفتن در محیطهای تحریک زا، باخود انزال زود رس را به همراه دارد درنتیجه فرد باید دست از خودارضایی بردارد. امّا جهت درمان این بیمارى در درجه اول لازم است عامل به وجود آورنده آن کنار گذاشته شود و فرد گرفتار کمتر خود را در تیررس عوامل تحریک کننده قرار دهد. معمولا پس از چندین ماه که این دستور عملى گردد، مشکل برطرف مىشود در غیر این صورت باید به پزشک متخصص کلیه و مجارى ادرار مراجعه گردد تا راهنمایى لازم صورت گیرد.زدواج کنم اما خب خانواده به دلایلی که تو پستای قبلیم گذاشته بودن نذاشتند و بعد از اون گفت عمرا...
مدتی گذشت و آروم که شدم خواستگارارو با روی خوش راه میدادم اما خب تصمیم قطعی نبود و میگفتم حالا ببینم چی پیش میاد(آگاه نبودم).... تا ۴ ماه پیش اوکی شدم باز شرایط یه طوری شد که، هم بدم نمیومدwink هم کیسای خوبی بودن اما خب من به قسمت ایمان دارم. (این حال، چندماه بیشتر نبود) تا الان چندهفته اس که واقعا میگم حیف من(فارق از هر دختر و پسری که پاک زندگی میکنن)و تمایلی برای ازدواج ندارم چراکه اطرافم چنان دختراو پسرای نازی بودن که اصلا بعد از ازدواج حالشون خوب نیس و من دلم کبابه واسه هممونcrying
و همین اتفاقات دلسردم کرده... واجتماع اگه دختری رو پسندیدید، ازطریق خانواده برای خواستگاری رسمی از ایشون اقدام کنید، خواستگاری سنتی هم اگه فرصت شناخت کافی برای خودتون درنظربگیرید روش خوبیه و میتونه موفق باشه
به حرف دوستاتون هم توجه نکنید مگه چقدرمیشه با صیغه و روابط دوستی خارج از نظام خانواده ، روزگار گذروند آدم احتیاج به یه زندگی باثبات و با آرامش داره، پس فقط به فکر ازدواج باشید،نگران عشق هم نباشید، عشق خودش دربستر ازدواج جاریست:-)هیچگاه به قول ازدواج پسرها اعتماد نکنید؛ چرا که اولا؛ امکان دروغ گفتن آنان وجود دارد. و دوما: اگر هم راست بگویند ممکن است بعدا نظرشان عوض شود یا نتوانند خانواده خود را راضی کنند. سوما؛ چه بسا خانواده شما راضی به ازدواج نشوند. چهارم؛ چه بسا سر مهریه و مراسمات و مسکن زوجین به هم بخورد. پنجم؛ متوجه شوید که به درد همدیگر نمیخورید.از این رو توصیه میکنیم هرگز این شیوه رابطه را ادامه ندهید، بلکه از طرف مقابلتان بخواهید که به صورت رسمی اقدام کند تا در جریان خواستگاری و زیر نظر خانوادهها در ارتباط باشید و از همدیگر شناخت پیدا کنید؛ تا هم احیانا جلوی سوءاستفادهگی گرفته شود و هم اینکه این رابطه تاحدودی رسمیت پیدا کند و از خطوط قرمز تخطی صورت نگیرد و رابطه منجر به یک رابطه احساسی و عاطفی نشود.نکته دوم: گرچه پایین بودن سن دخترخانم نسبت به آقاپسر برای ازدواج بهتر است ولی پایین بودن سن ایشان نسبت به شما در صورتی مشکل ساز است که این اختلاف منجر به ۱. اختلاف زیاد درک و فهم و علم مربوط به مهارتهای زندگی شود. ۲. اختلاف زیادی در علایق و سلایق داشته باشید. ۳. شما به عنوان دختر خود را بالاتر از ایشان بدانید و در نهایت اطاعت پذیری نسبت به ایشان در زندگی نداشته باشید. بنابراین اگر این اختلاف سنی منجر به اختلافات مذکور نگردد، مشکل ساز نخواهد شد در غیر اینصورت توصیه به چنین ازدواجی نمیکنیم.سوال: از کجا میتوان پی به اینگونه اختلافات مذکور برد؟ جواب: از طریق گفتوگوهایی که زیرنظر خانوادهها شکل میگیرد + تحقیقات و مشورت، میتوان رفته رفته طرف مقابل را شناخت و پی برد که چه مقدار تناسب لازمه فی مابین برقرار است.نکته سوم: از دو شهرستان متفاوت هستید که مسلما هر دوخانواده دارای فرهنگ و سنتهای مخصوص به خودش است که لازم است در امر ازدواج به اختلافات فرهنگی توجه داشت که چقدر اختلاف فرهنگی وجود دارد و چقدر میتواند اینمه پسرا توی رابطه دوستی علاقه مند هستن عزیزم حتی اگر اون علاقه فقط هوسه زودگذر باشه بازم حرفای احساسی و اینچیزا هست
این آقا اگر قصدش ازدواج بود اصلا لازم نبود شما در مورده خواستگاری صحبت بکنی خودش میومد اصلا دختر که نباید این صحبتارو بکنه یا حداقل به یکی از اعضای خونواده یا دوستاش یا اقوام شمارو معرفی کرده بود وقتی اینکارو نکرده یعنی اصلا نمیخواد رابطه جدی بشه
ببین یه پسر حتی اگر شرایطه ازدواجو نداشته باشه حداقلش اینه که قوله ازدواجو میده و اگر انقد مسئولیت پذیر با فکر باشه که قولشو نده وقتی شرایطشو نداره تا ببینه شما داری وابسته میشی تمومش میکنه
تا برا شما مشکلی پیش نیاد این آقا خواستگاری نمیاد مطمئن باش داره الکی وقت کشی میکنه برا سرگرمی شما نمیتونید راضیش کنید و اصلا اصرار نکنید چون ممکنه به خاطره اینکه راضیش کنید پیشنهادای بدی بهتون بده یا رابطه رو بیشتر پیش ببره چون نقطه ضعفه شما الان خواستگاری کردنه ایشونهان، مسائل عاطفی و جنسی را قاطی صحبتها میکند، به او بگویید: طرح این مسائل اولا: موجب میشود مواردی که ربطی به شناخت ندارد مطرح شود و ثانیا: ممکن است دلبستگی و دل مشغولی ایجاد کند که مانع شناخت است. اگر قبول نکرد جوابش را ندهید یا رابطه را موقتا قطع کنید، تا این کار را تکرار نکند. سوما: این مسائل را میتوان در وقت خودش(همانطور که گفته شد) بیان کرد.با آرزوی موفقیت
جو و تکاپو برای پیداکردن دخترصیغه ای، اونایی هم که عضو نیستن تا موقعی که پول ندارند و فقیرند زن بیچاره شون به پاش و نداری اش میسوزه و میسازه و چشمتون روز بسعی کن فقط به عنوان یه کیسی که ممکنه بیاد خواستگاری ببینیش چون یا ممکنه هیچوقت بهت پیشنهاد ازدواج نده یا هم اگه پیشنهاد داد شاید ببینی اون چیزی که فکر میکردی نیست و خانواده اش جالب نباشن.
ولی اگه عاشقش بشی خیلی بده اونوقت حتی اگه بهت محل هم نذاره باز تو میخوبرادر من چرا این کارا رو با خودت می کنی و به حرف دیگران دامن میزنی؟ اگه سطح هوشت پایینه عوضش تلاشت رو زیاد کن و یه سری بدیهیات رویاد بگیر لااقل فارسیتو درست کن!!به جای ادامه تحصیل تو رشته ای که نه علاقه ای بهش داری نه استعداد می رفتی یه نجاری ای ، برقکاری ای چیزی یاد می گرفتی ..نمی دونم چه اصراری به ادامه تحصیل داری برو به جاش یه رشته فنی یاد بگیر یه جا وردست واستا بذار لااقل دستت به یه جایی بند باشه و تو یه کاری مهارت پیدا کنیاون شهریه یک و نیم میلیونی آزاد رو هم یک دهمش رو بده به این آموزشگاهای فنی حرفه ای و یه دوره کاراموزی عملی رو بگذرون تا از یه جایی شروع کنی و انقد تو سر خودت نزنی. همین رفتارها رو می کنی که دیگران هم مسخرت می کنن..." اینو مطمئن باش که ارزش هر کی دست خودشه"موفق باشی
من ، نگاه نامناسب ایشون به شخصیت و کرامت یک زن،خامی ایشون , عدم صداقت و نداشتن روش درست در حل مشکلات و اختلافاتمون شرایط رو برام غیرقابل تحمل و دردناک کرده بود. حقیقتش احساس ترحم نسبت به ایشون دارم، از جنس همون حسی که من رو مجاب به ازدواج با ایشون کرد. گاهی می ترسم همین تنهایی ، احساس سرخوردگی، آزار دیگران و شرایط روحی نامناسبی که دارم بخاطر و نتیجه ندادن فرصت به ایشون باشه، می ترسم خدا ازم ناراحت باشه که چرا به ایشون مثل بقیه فرصت ندادم. اما نمی دونم با این حس ترحم و ریسک به این بزرگی می تونم زندگی موفقی رو تشکیل بدم و در خودم علاقه ایجاد کنم یا نه. البته شرط و شروطی دارم که در صورت انجام شدن حاضر به زندگی هستم. مادر همسرم از بیماری افسردگی رنج می بره، دید تاریک و بدبینانه ای به زندگی داره ، طوری که با قرصهای شادی بخش یا با طعنه زدن و تمسخر دیگران قادر به خندیدن می شه ، نیمی از مشکلاتمون بخاطر دخالت بیش از حد مادر همسرم در امورات زندگیمون و رفتارهای اهانت آمیزی که با من داشت بود و سکوت همسرم و گاهی حمایتهای کورکورانه ای که به خاطر شرایط روحی مادرش از ایشون داشت ، اوضاع رو بحرانی کرده بود. اما حالا که فکر می کنم می بینم با تمام مشقتی که برام داره ترجیح می دم همسرم به خاطر مادر افسرده اش با من در بیفته و آزارم بده تا بخاطر یک زن افسرده نامحرم! ن بگیرید(اشاره کن که خواستگار دارم و خانواده علت رد کردن را از من می پرسند،من هم حقیقت را گفته ام،اگر نمی خواهید من نمی توانم صبر کنم)
۶.منتظر بودن برای او و زود باوری به قول و وعید ایشان به نظر می رسد معقول و منطقی نیست(سرنوشت شما شوخی نیست،سعی کنید با عقل و تدبیر تصمیم بگیرید،هر تصمیم احساسی و دور از واقعیت پشیمانی دارد)
۷.پنهان کاری های اینجوری به مصلحت شما نیست.
۸.اگر احساس کردید باز بهانه می آورد، و این شک و تردیدها هم محفوظ است و با تحقیق مشخص شد که چنین شخصیتی نیست (یعنی حرف هایش دروغ،خانواده آنچنانی ندارد و...)به طور کلی رابطه با او را قطع کنید.
و به خواستگارهای خوب که همشهری شما هم هستند بعد از تحقیق و بررسی ملاک های ازدواج خود و ایشان اقدام به ازدواج کنید.
(ضمن اینکه رابطه با نامحرم شرعا حرام است و لو اینکه با چت باشد)
با آرزوی موفقیت وسلامتیر هم واضح گفتی زن من میشی گفته نه که حرف زن یکی هست محاله نظرش عوض بشه.
هنوز الحمدلله نه من و نه فکر کنم هیچکدوم از دخترای کشورم اینقدا روشنفکر و منورالفکر نشدیم که دوسه سال با یه اقایی باشیم دل و قلوه بدیم بعدش هم بگیم اوووومشکل اینحاست زندایی بندن به طرز فکر پرسشگر حق می دم. ببین عزیزم تا چندسال ممکنه فکرت همینجوری بمونه و احساس نیاز به ازدواج در خودت پیدا نکنی اما عزیزم وقتی دوستان دور و برت ازدواج کردن و رفتن، برادر و خواهراتم ازدواج کردن و رفتن، در و همسایه و دوست و آشنات رفتن، والدینت پیر و سالخورده شدند کم کم احساس تنهایی به سراغت میاد و نه به خاطر هوس و شهوت بلکه به خاطر داشتن یک همراه که فقط درکت کنه و باهات باشه احساس نیاز به ازدواج پیدا می کنی که اون موقعه که مثل الان دیگه نمی تونی راحت اینجوری صحبت کنی و اصلا و ابدا به کچلی و کوری پسره اهمیت نخواهی داد و بیشتر به درونیاتش توجه خواهی کرد ک آیا میتونه تو رو درک کنه یا نه.
همه این چیرها که نوشتی و درسته و این پیام رو میرسونه که هنوز آمادگی پذیرفتن ازدواجو نداری و میخای فعلا با خودت و خدا خوش بگذرونی اما مواظب گذشت زمان باش خ خ خ زود میگذره و سوژه به دست مردمی که اکثرشون نادان و کم سواد هستن و دنبال پیگیری شوهرنکردنت بشن نده .
نمود دیگرمزاحم نشوید حالابایدچ کنیم ازتون کمک میخوام خانواده اش فقط حاضرنددخترشان راتهران کنارخودشان داشته باشن من میتونم کارکنم شرایط جورکنم علاقه بی حدواندازه بهم داریم من میخواهم خوخیلی مواظب با چون هنوز تو خانواده ها اختلاف سنی معکوس جا نیفتاده به خصوص تو شهرستان ها!!! البته گاهی پسرهای شهرستانی بهتر بلدن خانوادشون رو راضی کنن ولی اگه مطیع خانواده باشن تقریبا راضی کردن خانوادشون غیر ممکنه.
از نظر قرار گذاشتن بیرون که بهانه میاره یه دلیلش میتونه مشکل مالی باشه یعنی دلش میخواد با ماشین با شما بره بیرون یا یه رستوران خاصی مد نظرش هست که توان مالیش رو نداره البته ممکنه شما توقع زیادی نداشته باشی ولی شاید اگه اون ادم با فکری باشه اینطوری فکر کنه.
بدبینانه ترینش هم که بیرون نمیاد باهات اینه که کلا سرکار هستی.خواهر محترم با توجه به توضحیاتی که مطرح کردید بنا به این دلایل این فرد گزینه مناسبی برای ازدواج با شما نیست:
۱.اختلاف سنی
فردی که از شما کوچکتره،مسلما از لحاظ درک و فهم با شما یکسان نیست چه بسا نتواند در زندگی حتی(ازدواج دائم هم باشد)تکیه گاه خوبی برای شما باشد. عدم درک متقابل زمینه اختلاف و مشاجره را نیز به همراه دارد.
۲.اختلاف فرهنگی
شما در جایی زندگی می کنید که فرهنگش با محل زندگی آنها خیلی متفاوت است،همین اختلاف فرهنگی در بسیاری از موارد باعث دلسردی و دعوا وخیلی از مسائل دیگردر زندگی مشترک می شود.
۳.عدم توانایی در انجام کار و حرفه ثابت
شخصی که نتواند تدبیر مناسب برای انجام یک کار و حرفه ثابتی داشته باشد چگونه می تواند در زندگی خود موفق باشد؟!! شما با تجربه هم فهمیده اید که در این ۴ سال نتوانسته آدم موفقی باشد،و همچنین پنهان کاری های او در مورد مشکلات شغلیش نیز شک براندازاست،ظاهرا به نظر می رسد شخص صادقی نیست،و در حالی که صداقت هم پایه زندگی است و کسی که صادق نباشد به درد زندگی نمی خورد.
۴.فاصله طولانی خواستگاریی غافلیم از اینکه فضای مجازی تنهاییا رو مضاعف میکنه
فضای مجازی خوبه خیلی هم خوبه اما بشرطی که یوزرای خوبی برای فناوری باشیم نه که اونقدر استفاده کنیم که اور دوز کنیم تو نت آدم دوستای بسیار خوبی پیدا میکنه اما این چیزا نباید باعث شه از آسبیاش غافل بمونیم یکی از مهمترین آسیباش از نظر من اینه آدم زمان از دستش در میره حواست به گذر زمان نیست..تنبلت میکنه..از اجتماع دورت میکنه
سن شما سن بسیار عالی ای هستش خیلی عالی پس تا این اراده رو دارید سعی کنید استفاده از نت رو مدیریت کنید تا بتونید به آرزوهاتون برسید
برادرم! واقعیت اینه اگر بخوای به رویاهات برسی نباید منتظر یه معجزه بشی نظام آموزش عالی ما مشکل داره اونم اساسی پس به امید دانشگاهت ننشین و خودت دست بکار بشو و برای رسیدن به آرزوهات تلاش کن..برای خودت و آیندت رویا ترسیم کن و بریا رسیدن بهش تلاش کن ! خودت رو برای رویارویی با همه مشکلات آماده کن نترس از نرسیدن از زمین خوردن! بدون اگر امروز خودتو اسیر شرایط کنی تا ابد برای عدم موفقیتت بهانه خواهی تراشید زمانیکه دوره کارشناسی بودم برای خودم رویاهایی داشتم اما اشتباهی که مرتکب شدم این بود که اسیر شرایط شدم و زود پاپس کشیدم در حالیکه نباید کم می آوردم و نباید نق میزدم که دارم هدر میرم و کسی کشف نمیکنه استعدادمو باید خودم دستای خودمو میگرفتمر جواب پریسا جان باید بگم که در مورد قضیه من ، اختلاف سنیمون اصلا مشخص نیست و حتی برعکس به نظر میرسه سن ایشون از من بیشتره... و اتفاقا در جمع کمی خجالتی هست ، البته بعد از مدتی که با جمع اخت بشه دیگه خجالتی نیست اما پر رو هم نیست، معمولیه...اینا رو بر اساس رفتارش در محل کار و چند باری که بیرون رفتیم میگم
فکر میکنم اگه مطمئن بشی هیچ لذت جنسی از شریک زندگیت نمیبری کم کم سرد میشی...هرچند فکر میکنم این قضیه بیشتر از سمت آقایونه،خانم ها احتمالا میل جنسی در درجه دوم اهمیت براشون قرار داره...بیشتر به محبت و توجه نیاز دارن...شاید فکرم اشتباهه اما اینجور به نظرم میرسه!
ریک شهوت آلود مانند نگاه کردن به یک صحنه زننده یا شنیدن ماجراى جنسى و حتى خیال بافى و به خاطر آوردن یک خاطره جنسى دچار انزال مىشوند. این بیمارى ناشى از تحریکهاى مکرر مرکز کنترل کننده احساسات جنسى است به گونهاى که آستانه تحریک آن کاهش پیدا کرده؛ یعنى اگر در یک فرد طبیعى تحریکهاى شدید و آن هم به مدت طولانى باعث انزال شود در این گونه افراد با حداقل تحریک انزال صورت مىگیرد.از این رو چنین افرادی میبایست از هرگونه دست ورزی و تحریک کردن اندام تناسلی و قرار گرفتن در محیطهای تحریک زا اجتناب کنند؛ چرا که این دست ورزی و تحریک اندام و قرار گرفتن در محیطهای تحریک زا، باخود انزال زود رس را به همراه دارد درنتیجه فرد باید دست از خودارضایی بردارد. امّا جهت درمان این بیمارى در درجه اول لازم است عامل به وجود آورنده آن کنار گذاشته شود و فرد گرفتار کمتر خود را در تیررس عوامل تحریک کننده قرار دهد. معمولا پس از چندین ماه که این دستور عملى گردد، مشکل برطرف مىشود در غیر این صورت باید به پزشک متخصص کلیه و مجارى ادرار مراجعه گردد تا راهنمایى لازم صورت گیرد.و میخای چکار کنی؟ به پسرای الان نمیشه اعتماد کرد والا اگه با یکی دوست بشی و به پاش بمونی به نظرم راه اشتباهی نرفته باشی(اخروی رو کابه نظرم هیچ کس به غیر خود ادم نمیتونه به خودش کمک کنه و بگرده علت مشکلاتش رو پیدا کنه.تاسفانه بله مابچه های مذهبی هم غفلت زده شده ایم و حضورخدا را در زندگی بی خیال شده ایم و گاها کاری میکنیم که افراد لاابالی هم انجام نمیدن و ما خیلی شرمنده میشیم پیش وجدانمون البته منظورم شما نیست ولی شیطان اول از گناه های کوچیک شروع میکنه اول از چشم چرانی که زنای چشمه بعد دیگه .........الیته شیطان واسه هرنفری یه نوع برخوردی دارهاما واسه گفتن گناه به دیگران دراسلام شدیدا نهی شده حتی قضاشدن نماز صبح رو هم نباید به کسی بگی
و خداوند ستارالعیوب است وشما خیالتون تخت تخت باشه بشرطی که ماها دیگه دنبال همون گناه نرویم چون در غیر اینصورت اگر خداوند ستارالعیوب نبود که همه ما بدبخت بودیم وکسی بکسی هیچ احترامی نمیذاشت واسه دونستن گناهمونان شاالله خوشبخت بشین ودرپناه خدا باشید
ت بکنه.... همه این روزا تموم میشه....به شرطی که بخوای و خودتو دوست داشته باشی عزیزم... شک نکن که برای زیستن، دوقلب لازم است...
قلبی که دوست بدارد...قلبی که دوستش بدارند...
وهیچ چیز جای دوست داشتن حقیقی رو نمیگیره....اونچه که خدا می پسنده:)) ایمان داشته باش که خدا خیلی دوست داره دوستم... و مثلا در حد ۲۰-۳۰ درصد باشه شاید بشه با صحبت و توافق حلش کرد که البته ضمانتی برای تداومش وجود نداره. با این حال در مورد احتمال تغییر باید گفت: هر چند احتمال این وجود داره که ایشون تغییر کنه؛ اما به همون میزان و بلکه بیشتر از این، احتمالش هست که تغییر نکنه؛ حتی اگه طی جلسات خواستگاری و اشنایی قول به تغییر بده.بنابراین شما برای اینکه بتونی تصمیم بگیری، بهترین کار اینه که عشق و علاقه رو کنار بزاری و ایشون رو با همین شرایطی که داره مورد بررسی قرار بدی. اگه دیدی با همین شرایطی که الان داره می تونی قبولش کنی، می تونین با هم ازدواج کنین؛ چون اگه احیانا ایشون تغییر نکرد، شما از قبل خودت رو آماده کردی و مشکل ناسازگاری پیش نمیاد. اما اگه دیدی نمی تونی با این شرایط کنار بیای، بهتره همین الان فکرش رو از سرت بیرون کنی و به فکر ازدواج با یکی دیگه باشی. خیلی هم نگران این نباش که نتونی فراموشش کنی. با پیدا کردن یه مورد مناسب توسط خانواده که از لحاظ های مختلف با شما تناسب داشته باشه، کم کم عشق و علاقه من با همه حرفهای پروانه موافقم الا قضیه بیرون رفتن.اتفاقا چند جلسه بیرون رفتن خیلعزیزم خیلی ناراحت شممنون از توجهتون، بله همینطور هست. نمی خوام ناشکری کنم اما آدم خوش شانسی نیستم. بهر حال قراره هر کدوممون توی این دنیا یه جور آزمایش الهی پس بدیم. ولی امتحان بعضی ها سختتر هست، مثل همونهایی که میگن بعضی ها با فقر آزمایش میشن و بعضی ها با ثروت اما ... ثروت کجا و فقر کجا... . !!
یه چیزی بگم دورهم بخندیم جو عوض بشه ... همون آقای نفر دوم جدیدا یه عکس ازش دیدم که در کنار همسر سابقش وایستاده ،پسر دایی عقده ایش هم کاملا آمار زن سابقش رو داره، بعد به همه می گن مجرده.. دوست دخترهاشو بگم یکی از یکی زشت تر، با یکی توی تلگرام چت می کنه با یکی توی اینستا ، تولدشونو تبریک می گه اتفاقا خوبم بلد هست ابراز احساسات کنه، تا حالا فکر می کردم ازین کارا بلد نیست :) پیغامش به دوست دخترش رو به یکی نشون دادم بهم گفت فکر کنم قراره با این ازدواج کنه ..منو میگی این شکلی بودم :))) از رفتارهای تابلوشونم معلومه کاملا آمارم رو دارن و تا رشته تحصیلیمم می دوننن.خلاصه بنده خدا بلاتکلیف مونده چی کار کنه، خودشم نمی فهمه از زندگی چی می خواد. آخی نازی... خدا کمکش کنه به آرامش برسه.
همسرمم که فعلا منتظر رای دادگاهم بعد دربارش تصمیم می گیرم ، شاید بهش فرصت بدم، اگر تغییر کرده باشه باهاش می مونم اما اگر بخواد دوباره به رفتارهتی غیر انسانیش ادامه بده و به چشم کالا به یک زن نگاه کنه ازش جدا میشم مهرم حلال جونم آزاد :(
خودش خوب می دونه که من یکی رو می خوام که محرم نامحرم بفهمه
سنگین و نجیب باشه، انسان باشه، بعد تیپ و پول و تحصیلات و...
دعام کن.لبته ناگفته نماند درونگرایی را که به معنی فکر کردن و از این تفکرات و خلوات ها نتائج خوبی از قبیلاینکه از فکرش در بیای منطقی نیست ، بلکه بهتره بگم میتونی مقطعی خودتو سرگرم چیزی کنی ، یا ورزش یا درس یا کار یا دوستان یا .... ودر اخرش بازم نیاز هاشو احساس می کنی و توی زندگیت خلاشو حس می کنی و برای رفع نیاز هات سه راه داری یکی اینکه نیاز ها تو سرکوب کنی
دو اینکه از راه نا متعارف و نا مشروع و نا درست نیاز ها تو رفع کنی
سه اینکه تلاش کنی برای پیدا کردن دختری که تو رو بخاطر خودت بخواد( البته ۱ در میلیون پس اگه پیداش نکردی ناراحت نشه چون طبیعی )))))))))) ) و اون موقع س واقعاً دلیل قانع کننده داشته باشد و صلاح نمیداند به شما بگوید و مثلاً همان طور که گفته -به هیچ مردی علاقه ندارد به جز پدر و برادرش- شاید اصلاً شما را دوست ندارد و در رودربایستی مانده است و نمی خواهد مستقیم بگوید که احیاناً شما دل شکسته شوید. احتمال دارد که دچار بدبینی و سوء ظن نسبوقتی آینده ی شغلی خوبی دارن و تحصیلاتشون هم خوبه که دیگه نباید نگران اوضاع مالیشون باشین، چون در آینده ی نزدیک به شرایط مالی خوب میرسن.
از لحاظ قیافه هم باید خدمتتون عرض کنم، خوش چهره ترین پسر دنیا هم که بیاد خواسلی احتمالا شرایط ازدواج نداره اگه شرایط ازدواج داشت حتما برای ازدواج اقدام میکرد البته اینطور ازدواج ها هم ریسک هست مثلا اقا پسر راضی شدن بالاخره به خانوادشون گفتن اونوقت تازه ممکنه مامانش بگه نخیر من خودم باید برات دختر پیدا کنم و این دختره بدرد نمیخوره هزار تا عیب و ایراد هم بذاره روی شما و پسره هم بگه حرف اول و اخر رو تو خونه ما مامان جونم میزنه. اونوقت تو میمونی و چند سال عمر هدر رفته که برای دخترها ثانیه به ثانیه اش طلا هست و نباید از دست بدن.
ایشون پسره نهایت نیت میکنه زن بگیره میره دنبال یه دختر بیست ساله ولی تو موقعیت هات رو از دست میدی.
این روزها همه به اسم اینکه قصدم ازدواجه رابطه رو شروع میکنن بعدش معلوم نیست به کجا ختم بشه.
معمولا دخترها تو این دوستیها موش ازمایشگاهی هستن که پسرها باهاشون مفتی تجربه های جنسیشون رو ببرن بالا.
یک کلام بگو اگه قصدت ازدواجه بیا جلو اگه نه برو دنبال کارت و وقت منو نگیر.
ذران اوقاتشون هستنو، زدم
کاملا با احترام به تک تک افراد اینچنین گفتم: هرکسی حد خودشو بدونه زندگیا قشنگتره:))
هیچچی دیگه گاهی با یک نگاه پراز حرف من یا با سکوتم دستشون اومده و نگاهشونو از نیش زدن به زندگیم کوتاه کردن...سی که خودشو انقد به شما نزدیک بدونه که این حرفارو بزنه ولی بیرون نیاد احتمال داره با این حرفا فقط داره خودشو سرگرم میکنه و شما براش یه جور تفریح محسوب میشی وگرنه پسری که تو قضیه ازدواج جدی باشه زودتر اقدام میکنه یا اگرم هنوز نتونه اقدام کنه اصلا حرفی از روابط نمیزنه و خودشو پیشه شما خراب نمیکنه همون اوله اینکه با این حرفا هم شما رو ناراحت نمیکنه هم وقت بگذرونه به نظره من بهش اعتماد نکن چون تنهاس بهش سخت میگذره و اگر فقط شما یکم کوتاه بیای یا راحت بگیری خیلی حرفای بدتر به شما میزنه اگر رابطه رو باهاش تموم کنی خیلی به نفعته و حتی ممکنه متوجه کاره اشتباهش بشه و برا یه رابطه رسمی اقدام کنه
شما همسرش نیستی ازدواج مقدس تر از اینه که با این حرفا دو نفر به هم تعهدی پیدا کنن هیچوقت ازدواجتو با گناه شروع نکن شما نا محرم هستید این حرفا درست نیست بینتون باشه بازم میگم یه پسره سالم که قصدش ازدواجه این صحبتارو نمیکنه پسری اگر دختریو دوس داشته باشه ذهنیتشو تخریب نمیکنه برا روح و احساس و جسمش احترام قائله نه انقد گستاخ هنوز نیومده هرزگی نکرده چون رابطه جنسی زمانی که تجربهش آدم پیدا کن خیلی سختر میشه کنترل کردنش.نه این راهکار درستی نیست و به نوعی پاک کردن صورت مسئله است. علت ترس شما از ازدواج را ما نمی توانیم همینطوری حدس بزنیم و نیاز به بررسی دارد. لذا راحت ترین راه این است که شما خودتان دست به کار شوید و برای این کار ابتدا در درون خود یک واکاوی انجام دهید ببنید چه ندایی به شما می گوید ازدواج نکن؟ آیا ترس از مشکلات اقتصادی است؟ آیا ترس از مسئولیت پذیری است؟ آیا ترس از سلب آزادی های دوران مجردی است؟ آیا نبود اعتماد به نفس است یا چیز دیگری مانع اقدام شما برای ازدواج می شود؟ اگر خودتان نتوانستید پاسخی پیدا کنید لازم است که از یک شخص ثالث برای این کار مثل یک مشاور به طور حضوری کمک بگیرید.با این حال آنچه می توان به طور کلی گفت این است که تمام افراد ذاتا توانایی اداره یک زندگی مشترک و مستقل را دارند و کسی نباید بگوید من نمی توانم؛ چه از لحاظ اقتصادی و چه از لحاظ های دیگر؛ منتها ممکن است بعضی های به دلیل شرایطی محیطی، مهارت های لازم را فرا نگرفته باشند که این هم مشکل خاصی نیست و می توان به طور همزمان هم برای ازدواج اقدام کرد و هم مهارت های لازم را فرا گرفت. بعلاوه اینکه خیلی از مهارت ها تا قبل از ازدواج قابلیت فراگیری ندارد چون طرف در آن شرایط قرار نگرفته و صرف فراگیری آموزش های تئوری فایده چندانی برای او نخواهد داشت. پیدا کنین...دیگه راه، کلک، انگ، و غیره تو دنیا نیست که بخواهین برین تا حق نفقه و مهریه زنو ندین...که اکثرا هم در ندادن مهریه موفق هستینر مورد عصبانیت و کنترل خشم هست، مطالعه کند.(یا شما آماده کنید و در اختیار او بگذارید،یا با هم بخوانید)
به جای غرور و منم منم گفتن،یاد بدهید تواضع و ادب را جایگزین کند،چرا که هم خدا دوست دارد و هم خلق الله(چون یکی از منشا عصبانیت غرور و منم منم گفتن است)
از دوستان بددهن و عصبی او را حتما جدا کنید.شکل عدم هماهنگی شما و خانواده برای رسیدن به نقطه مشترک است.مطمئن باشید به این منوال اگر بگذرد همه فرصت های شما سوخت خواهدشد. آمدن خواستگاری بعد از این خواستگار را احدی نمیتواند تضمین دهد . هیچکس نمیتواند بگوید این را رد کن بهتر خواهد آمدلذا ابتدا با خانواده یک صحبتی بشود که به محض آمدن خواستگار به او اجازه دهیم رسما حاضر شود تا نیاز نباشد شما به عنوان ارباب رجوع بروید یا اینکه هر کسی جداگانه درمورباز خوبه شما میدونی برا چی مجردی!کاش همه مشکلات مسائل مالی بود.
من نه مشکل مالی دارم نه اعتقادی و اخلاقی.کار خوب و خونه وماشین و خانواده معتقد و پدریچن وقت پیش میگفت شیطون سعی میکنه آدما رو همیشه تو دو حالت نگه داره: ناامیدی و غرور
این دوتا حالت اساس و منشا گناه هستن تو خیلی موارد..برادرمن! دور شدنتون از دوستانی که ارشون خیلی چیزای خوب رو یاد گرفته بودید یه امتحانه برا شما
امتحانی که خیلی سخته. سخت از این جهت که الانه که باید نشون بدید چند مرده حلاجید اینکه اون چیزایی که در کنار دوستاتون یاد گرفتید و باهاش ارامش رو درک کردید صرفا یه هیجان بوده یا نه درونی شده درتون
مرحله سختی رو دارید میگذرونید اما بدونید اگه بتونید خودتونو حفظ کنید و همین الان در همین لحظه از ادامه گناه دوری کنید و ناامید از درگاه خدا نباشید ثمره اش رو هم الان و هم تو زندگی ایندتون میتونید ببینید
این عذاب وجدان بعد گناه رو دست کم نگیرید خدا رو شکر کنید که اینقد غرق نشدید که به مرز بی تفاوتی برسید و بعد از اون نعوذ بالله به انکار خدا ! برگردید سمت خدا بگید خدایا اشتباه کردم از سر ندونستن بود و نادونی نه عناد و دشمنی
شاید حرفام خیلی کلیشه ای باشه براتون و بگید اینا که نمیدونن من دارم چی میکشم منم یه جوونم تو سن و سال شما و مشکلاتی از نوعی دیگه
زندگی ذاتش با غمه اینکه فکر کنیم یه روزی میاد که زندگیمون بی مشکل باشه یه فکر اشتباهیه برادرمن
نیاز به ازدواج دارید این حقتونه که ازدواج کنید شما یه تکون به خودتون بدید خدا برکت یمندازه تو این حرکتتون..
یه کار نیمه وقت رو پیدا کنید کم کم شرایطتونو مهیا کنید تو دانشگاهتون هم بسپارید براتون مورد خوب اگه بود معرفی کنن
برادرم خدا مهربونترینه نسبت به ما..خدا مسبب الاسبابه بخودش قسم هوامونو ننشستند لذا باید همون اول به این مسئله پایان می دادید اما اشتباه کرده و ادامه داده اید لیکن جلو ضرر را از هر کجا بگیره خیر و منفعت می باشد شما باید ارتباطت را با وی قطع کنید ان هم به یکباره، اصلا پاسخش را نده و کاملا رابطه را قطع کن به تهدیداتش گوش نکن چون وی نمی تونه کاری بکنه و با پیام چیزی اثبات نمیشه نهایت اینه که خودش هم پاش گیره و با حرفهای احساسی شما را به انحراف کشانده است لذا نگران پیام نباشید و قطع ارتباط کنیدنم حرف میزدم تا تکلیفمم معلوم شه و تو فصل امتحانات نمراتمو درخشان ننمایم
با تشکر از بذل توجه شما ( اینم به توصیه اقای امیر مهدی) باشین ببینین اون اختلافاتی که گفتین واسه شما قابل تحمل هست یا نه. اگه نبود شمام غمت کمتر میشه چون رسیدی به اینکه نمیتونی باهاش باشی. البته کاش اختلافاتتون رو بیشتر توضیح میدادین.موفق بافقط بگم خانمهای شبیه شما که ازدواج رو رها کردن به هوای اینکه موفقیت در زندگی بدست بیارن و کار و تحصیل و این چیزا الان به افسردگی رسیدن .... تازه افرادی که خیلی ادعاشون میشد و به تنهایی و استقلال صیغه موقّت یک نوع ازدواج است؛ همان طور که ازدواج دائم نوع دیگرى از ازدواج است و هر دو شرایط و احکام خر ضمن این گیر دادن به تحصیل و دانگشاه به نظرم از بدترین عادت بعضی خونواده هاست. همه چیز که مدرک و درس خوندن تو دانشگاه معتبر نیست. در ضمن یه چیز هم همیشه یادت باشه: ذهن و هوش قابلیت ارتقا رو داره. کتاب ادمای باهمت و کوشا رو بخون و اونایی که کم هوش بودن ولی نابغه شدن. آدم توی فن و صنعت و علم اگه بخواد می تونه نابغه بشه. هر چند که کم هوش باشه. توسنتی کتاب رمز پیروزی مردان بزرگ از آقای جعفر سبحانی رو بخون. همچنین یه کتاب دیگه تو همین مایه ها از آقای مکارم. حدااقلش اینه که به نظر من از کتابای دیل کارنگی و امثالش به فرهنگ ما نردیکتر و مفیدتره.
ت عده بستگی به موارد خاص دارد و حداقل از دو ماه کمتر نیست) نگه داردیعنی بعد از هر صیغه موقت باید مدت نسبتا تقریبا طولانی را از صیغه شدن خودداری کند ؛ ولى در زنا این قانون وجود ندارد.
۵. در ازدواج موقت، مرد مسئولیتپذیر است و توابع این ارتباط را از جهت فرزنددار شدن احتمالى مىپذیرد؛ در حالى که در عمل نامشروع این امر وجود ندارد.
۶. در ازدواج موقت «روابط» براساس «ضوابط» شکل مىگیرد و ارضاى جنسى به صورتى نظاممند و قانونى، پاسخ داده مىشود، در حالى که در زنا ضابطهاى وجود ندارد و غیرقانونى است.
۷. اعتبار زن در زنا از بین می رود واو به موجودی بی ارزش ودر دسترس تبدیل می گردد در حالی که ازدواج موقت شرایط خاص را دارد که این شرایط موجب آبرومندی زن می گردد
۸. در زنا فرزند نا مشروع به وجود می آید ولی در صیغه فرزند حلال زاده است
۹. در زنا فرزندی اگر متولد شد والدین مسئولیت تربیت او را عهده دار نمی شود مگر اینکه او را نیز وسیله ای برای شهوت های بعدی خود قرار دهند درحالی که فرزند حاصل از صیغه در خانواده ای پاک قابل تربیت است
۱۰. احتمال بیمار بودن فرزند حاصل از زنا بیشتر از صیغه است
۱۱. در زنا چون احساس گناه وجود دارد پرده های حائل میان انسان وخداوند از بین می رود وانسان شقی می گردد در حالی که در ازدواج موقت چون این عمل مطابق با قوانین الهی است این خطر وجود ندارد
۱۲. صیغه چون محدودیت هائی دارد باعث جلوگیری از هم پاشیدگی خانواده می گردد در حالی که زنا بنیان خانواده را متزلزل می کند
بنابرای, متعه (صیغه ) با زنا فرق های اساسی دارد. چون در زنا نه عده ای وجود دارد و نه از نظر شرعی طرفین حقی بر گردن هم دارند و نیز اگر فرزندی از زنا متولد شد حرام زاده است و ارث نیز نمی برد. ولی متعه در حقیقت یک نوع ازدواج محدود است و دارای ضوابط و حقوق مشخص شواهر گرامی مگه مایی که مییایم اینجا معصومیم؟!
بنده به شخصه بیچاره تر از خودم سراغ ندارم ولی در عین حال عزم و تصمیم بر آدم شدن دارم ان شاءالله و اشتباهات و گناهامم به کسی نمیگم جز در پیشگاه خود معذرت خواهی میکنم و سعی میکنم دیگه تکرار نکنم تا بیشتر شرمنده نشم.پس طبق گفته مشاور گرامی فقط از خدای مهربان طلب بخشش کن و همت عالی به کار ببر تا دیگه تکرار نشه.
موفق و پیروز باشید.این مبحث حذف میشود. بدیهی در صورت تکرار مجدد این مباحث و در گیری های لفظی و شخصی آی اینگونه افراد بزودی مسدود خواهد شد .بخاطر داشته باشیم همه ما هنگام ثبت نام اطلاعات کامل از عضویت در چنین سایتی را مشاهده و با تاکید آنها قبول در این سایت را برای خودمان پذیرفتیم، اگر در عمل قادر به درک این مسائل ساده نیستیم چاره ای جزء مسدود سازی جهت حفظ شئونات سایر دوستانی که این فضا را فضائی معقول و منطقی دانسته اند. نمی ماند.موفق باشید
می به همراه خانواده اقدام کنن و دیگه رابطه تون رو این شکلی ادامه ندید که حالت دوستی به خودش بگیره، چون بیشترازایشون آسیبش به شما میرسه
درمورد صحبت های ادامه مطلب ...